سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















خاطرات یک مطلقه

سلام
چرا بیشتر مردها
وقتی متوجه میشن یک زن مطلقه یا بیوه هست
با کمال بی شرمی
و اعتماد به نفس کاذب
به خودشون اجازه میدن
تقاضای ازدواج موقت بکنن؟!

اول باید ببینن کوچکترین وجه مشترکی بینشون هست یا نه!
در ثانی!
کسانی که زن دارند
به چه حقی زندگی همسرشون رو میخواهند خراب کنند؟!
و زندگی بچه هاشون رو هم؟!
اصلا منطقی و مودبانه نیست!
و چرا فکر میکنند ما به صرف اینکه اونها
چون پولدار هستند
یا مقامی دارند
حتمن قبول میکنیم؟!
وقتی هیچ شباهتی وجود ندارد!
پیشنهاد اونها یعنی پا گذاشتن در حریم شخص یک زن که میخواهد آزاد باشد!
این خواسته ی زیادی است!؟
پس چرا تعجب میکنید!؟ 


نوشته شده در چهارشنبه 92/11/16ساعت 12:22 صبح توسط zan| نظرات ( ) |

یادم میاد
اون روزها
که با من قهر میکردی
وقتی برای آشتی می آمد
لباست بوی عطر زنانه میداد
بعد هم مینشستس هرچه دلت میخواست از رنها بد میگفتی
و من فقط گوش میکردم
چون تو فقط دوست داشتی حفت را تایید کنم
و گرنه گونه ام را سرخ میکردی
همیشه هم گونه ی راستم را!
یادت هست؟!
همیشه میگفتی :
زنها منتظر کوچکترین چراغ سبز هستند!


اما
این را بدان!
در این سه سال!
به هیچ چراغ سبزی توجه نکردم!
چون ازدواج موقت را با عشق موقت هم معنی میدادنم!
چون هر انسانسی نیاز به یک محبت همیشگی  دارد!
نه اینکه مثل تو...
هر شب به یک زن بگویی
دوستت دارم عزیزم!
نه!
این فقط یک طلم بزرگ بود...
و من نمیخواهم هیچ وقت این کار را برای زن دیگری تکرار کنم...
اینکه وارد زندگی بشوم که متعلق به زن دیگری است!
این نامردی است...
حتی اگر زن باشم...
جالبش اینجاست
که با رد کردن پیشنهادشان تعجب هم میکنند!
و حتی دستشان باشد میخواهند زورکی این را به من تحمیل کنند ...
اما زندگی با تو به من یاد داد که محکم باشم...
آن روزها که آماج سیلی هایت بودم...یادگرفتم محکم بایستم تا زمین نخورم...
حداقل دست و پایم سالم ماند... 


نوشته شده در سه شنبه 92/11/15ساعت 9:38 عصر توسط zan| نظرات ( ) |

سلام
من وبلاگ نویسی رو شروع کردم
تا
خاطراتم رو به شما منتقل کنم
به خانمهای جوونی مثل من
که هم اونها از تجربیات من درس بگیرن
و هم خودم احساس سبکی بکنم
امیدوارم از اینکه گاهی با خاطرات تلخ میام
منو ببخشین
و امیدوارم با نظراتتون منو به ادامه ی نوشتن تشویق کنید!
تا بعد
مینا 


نوشته شده در سه شنبه 92/11/15ساعت 8:16 عصر توسط zan| نظرات ( ) |